خاطرات مامان و هلنا

هلنا و مهدی ...

حالا،حالاها باید فایل خرابکاری باز باشه: هلنا و تنهایی و سطل ماست اگر ماست تو چشمات نرفته بود و گریه نمی کردی همچنان به خرابکاری ادامه می دادی: قبل از ماست ترتیب نمکدان هم داده بودی: چون من هنوز اماده نیستم تا بریم خانه مامان بزرگ داری به گلها اسیب میزنی اینجوری اعتراض می کنی!؟ یا تذکر میدی که زود باش!؟ بازی با چترت   ...

زادروزت مبارک عزیزم: ...

اگر من بخواهم برای چند دقیقه تورا آرام ،بیدار ،بدون حرکت شدید بدنی ببینم زمانی هست که از حمام بیرون امده ای و منتظر این هستی که مرطوب کننده به بدنت بزنم و ماساژت بدهم ...

فکر کنم فایل خرابکاری باید حالا ، حالاها باز باشه، اگر یه روز یه خراب کاری نکنی اون روز شب نمی شود. اینجا داری با خمیردندان نقش و نگار میزنی اینجا هم کمدتت خط، خطی کردی و داری تو آینه شکلک در میاری: یه ضرب المثل داریم: که میگه موش تو سوراخ نمیره جارو به دمش می بنده: این هم مصداقش خودت رو تاب جا نمی شی عروسک هاتم میخای بزاری   با پرونده های بابا هم کار داری:!   ...

عاشق خاک بازی هستی ...

فقط به اندازه یک دقیقه تنها بودی ...